شروع اولین غذا
عزیز دلم ، پسر باهوش من امروز پا به ماه هفتم زندگی زمینی ات گذاشتی و تبریک میگم بخاطر اینکه بالاخره غذا خوردنت شروع شد امروز صبح با بابایی رفتیم بهداشت واکسن پایان شش ماهگیت رو خانوم دکتر برات زد ، عشقم این دفعه خیلی گریه کردی و مامانی دل کوچیک ، هم پا به پات گریه کرد . عزیییییییزم اصلا طاقت ندارم ببینم داری درد میکشی و نتونم برات کاری کنم امروز با اجازه خانوم دکتر دیگه میتونستم بهت غذا بدم مامان هم خوشحال بود هم ناراحت خوشحال بودم از اینکه رشدت خیلی خوب بود و میتونستم بهت غذا بدم و ناراحت از اینکه نتونی غذا رو بخوبی بخوری و پس بزنی . پسر صبور من ، ساعت 2 ظهر بعد از یه شی...
نویسنده :
ملیحه
21:33